27
مهر

نقشه برداری مسیر

نقشه برداری مسیر

نقشه برداری مسیر و مراحل لازم برای احداث مسیر یک راه عبارتند از :

1. شناسایی و تهیه طرح مقدماتی :

اولین فاز نقشه برداری مسیر شناسایی است که برای آن سه منبع وجود دارد.

  • نقشه های قدیمی : ابتدا نقشه های قدیمی را بررسی کرده و بهترین مسیر موجود
    را بر روی نقشه ترسیم میکنند.
  • عکس هوایی : یکی از منابع عکسهای هوایی است که این عکسها را موزاییک کرده
    و با دید برجسته بینی بهترین محل مسیر را انتخاب و روی عکس مشخص می کنند.
  • بازدید مجدد زمین : پس از دو مرحله بالا و انتخاب بهترین واریانت (مسیر پیشنهادی )
    اکیپ صحرا به منطقه اعزام می شوند که شامل مهندس راه و ساختمان، مهندس نقشه بردار
    و زمین شناس خواهد بود که مسیر انتخابی را پیکه تاژ می کنند.

ضمنا مشخصات واریانت مناسب از قبیل : ایمنی جاده –رعایت اصول جاده سازی
(از لحاظ قوسها ، شیب طولی وعرضی و…) – مقرون به صرفه بودن –کوتاهی مسیر –اتصال بیشتر شهرها
و روستاها –کاهش هزینه ساخت از نظر برف و باران و یخبندان و… بررسی می شوند.

 

2. تهیه نقشه توپوگرافی به کمک فتوگرامتری :

  • بتن کردن مسیر جاده هر 500 متر الی 1 کیلومتر.
  • تحویل گرفتن اندکس نقا ط از سازمان جغرافیایی.
  • تطبیق نقاط پلانی متری و ارتفاعی روی اندکس با عکس هوایی (کادر گیری).
  • نقاط پلانی متری را پس از انتخاب با دستگاه GPS دو فرکانسه قرائت کرده و پس
    از پردازش با نرم افزار ژئو لب و محاسبه مختصات، نقاط آنها را لیست میکنیم.
  • کلیه نقاط از قبیل پلانیمتری وارتفاعی وبنچ مارکهای بتن شده باید ترازیابی شود (رفت و برگشتی).
  • تهیه گزارش فنی شامل کروکی، اسکن عکسهای کادر گیری شده، لیست مختصات نقاط،
    لیست مشاهدات در صحرا و کلیه اطلاعات دیگر به صورت یک کتابچه تنظیم شده و به
    سازمان نقشه برداری تحویل داده می شود.
  • پس از مثلث بندی در سازمان پرونده همراه با یک ؟ که محاسبات مثلث بندی در آن است
    تحویل گرفته و با دستگاههای تبدیل، به نقشه تبدیل می شود.
  • پس از تهیه نقشه به وسیله فتوگرامتری از باند مسیر در مقیاس 1:2000 با منحنی
    تراز 1 متری توسط نقشهبرداری نقشه تهیه می شود.

 

3. انتخاب مسیر بر روی نقشه توپوگرافی :

مسیر های اجرایی برروی نقشه توپوگرافی با توجه به شیب مجاز به صورت خطوط منکسر ترسیم می گردد
و با توجه به بررسی های اقتصادی و مشخصات هندسی و… بهترین مسیر انتخاب می شوند.

برای ترسیم خطوط منکسر با در نظر گرفتن شیب مجاز از فرمول زیر استفاده می کنند .

 

 

 

 

دهانه پرگار را به اندازه L با مقیاس نقشه باز کرده ئاز نقطه مبدا A قوسی می زنیم تا خط تراز بعدی
را در دو نقطه B و C قطع می کند ، بنا براین دو مسیر AC و AB بدست می آید و آن را که به سمت
مقصد حرکت می کند انتخاب کرده و این کار را به همین صورت تا مقصد ادامه می دهیم تا خطوط
منکسر مسیر تئوری حاصل گردد.

مطالعه نهایی مسیر:

مسیربر روی نقشه توپوگرافی 1:2000 که در باند 400 متری تهیه می شود صورت می گیرد و مسائلی
از قبیل نوع راه ،حد اکثر وحد اقل سرعت وسائط نقلیه ،شیب عرضی جاده ، بهره برداریهایی که در آینده
انجام خواهد گرفت، محل پل ها و تونل ها و… مورد نظر قرار می گیرد

که با توجه موارد فوق مسیر به وسیله انواع قوس ها طراحی می شود

 

مقدمات و تعاریفی از انواع قوسهای مورد نیاز در طراحهای مسیر :

انواع قوسها :

  1. قوس افقی
  2. قوس قائم

(1قوسهای افقی : برای اتصال دو قسمت مستقیم از مولفه ای افقی یک مسیر از قسمتهای افقی استفاده می شود
و به این دلیل است که عمل انتقال وسیله نقیله از یک امتداد به امتداد دیگر باید تدریجی صورت گیرد .

مهمترین قوسهای افقی که در راهسازی استفاده می شوند عبارتند از :

قوسهای دایره ای ساده ، قوسهای دایره ای مرکب ، قوسهای دایره معکوس ، قوسهای اتصال و قوسهای مختلط .

الف ) قوس دایره ای ساده :

قوس ساده ، کمانی از دایره است که دو امتداد مستقیم را به هم وصل می کند . یک قوس ساده از اجزای زیر تشکیل می شود :

  • زاویه انحراف () : اگر زاویه داخلی دو امتداد مستقیم از200 گراد کم کنیم زاویه انحراف بدست می آید .
  • شعاع قوس ساده ( R ) : شعاع قوس ساده براساس نوع جاده و سرعت طرح و شیب عرضی مسیر و
    شتاب ثقل با استفاده از فرمول زیر بدست می آید : tan α g/ r² = R

r سرعت ماکزیمم طراحی برحسب متر بر ثانیه

g شتاب ثقل برحسب متر برمجذور ثانیه

  • طول تانژانت ( T ) : فاصله بین راس قوس تا ابتدای یا انتهای قوس را طول تانژانت که با توجه به رابطه زیر محاسبه می شود .

T =R tan(∆/2)

R : شعاع قوس برحسب متر

∆: زاویه انحراف قوس

  • طول قوس : عبارست از طول کمان ما بین دو امتداد مسیر که باستفاده از فرمول زیر بدست می آید .

( رادیان∆ ( L=R*

 

برای یک طول کوتاه قوس L داریم :

L = 2R.бi бi =( Li / 2R ) * 200/п бi = I / 2

  • طول وتر ( c ) : فاصله مستقیم بین نقطه شروع و انتهای قوس را طول وتر می گویند که از فرمول زیر قابل محاسبه است .

C =2R * SIN ∆/2

  • طول بیسکتریس (eB ) : فاصله بین راس قوس تا مرکز طول را ((بیسکتریس )) می گویند از فرمول زیر بدست می آید .

E = T * TAN ∆ /4

  • طول میانه : فاصله بین مرکز طول قوس تا مرکز طول وتر را طول میانه می گویند که از فرمول زیر بدست می آید .

MN = R ( 1- COS ∆/2)

ب ) قوس دایره ای مرکب :

1 ) مرکب مستقیم 2) مرکب معکوس

 

1) قوسهای دایره ای مرکب مستقیم :

قوسهای مرکب مستقیم قوسهای هستند که مرکز دو قوس در یک طرف مماس مشترک می باشد که
مشخصات قوس اول عبارتنداز راس S1 و زاویه انحراف I1 و شعاع R1 و مرکز C1 و قوس دوم با راس 2S و
زاویه انحراف 2I و شعاع R2 و مرکز C2 خواهد بود.

از نظر فنی این قوسها اگر شعاع R1و R2 با هم خیلی اختلاف داشته باشند قابل اجرا نیست اما از نظر اجرای
دو قوس را با یکدیگر ترکیب کرده و قوس معادلی می سازند که راس آن S ، زاویه انحراف I ، مرکز C و
شعاع آن R خواهد بود که با داشتن R و I این قوس ترکیبی قابل حل خواهد بود.

 

 

2) قوس دایره ای مرکب معکوس :

قوسهای هستند که مراکز دو قوس در طرفین مماس مشترک قرار دارند .

معمولا قوسهای معکوس که پس از پایان قوس اول بلافاصله قوس دوم شروع می شود در جاده های اصلی
در اتوبان و راه آهن و سرعت های بالا اصلا اجرا نمی شود.

به علت اینکه به دلیل وجود نیروهای گریز از مرکز احتمال چپ کردن اتومبیل زیاد است بنابراین در چنین
مسیرهای بین دو قوس یک خط مستقیم فاصله قرارمی دهند که راننده بتواند خود را نسبت به مسیر توجیح کند.

این نوع قوسها از نظر اجرا مثل این است که ما دو قوس مستقل از نظر اجرا آمده کنیم .

 

ج) قوس اتصال :

هنگامی که وسیله نقلیه ، از قسمت مستیم جاده به قسمت قوسی شکل وارد می شود ، تحت تاثیر نیروی
گریز از مرکز قرار می گیرد . جهت این نیرو به طرف خارج از جاده و مقدار آن برابر است با :

F = MΏ²R = PV² / R g

در این رابطه P وزن وسیله نقلیه ، Vسرعت آن ، g شتاب ثقل و R شعاع قوس است .

برای آن که این نیرو بتواند به وسیله نیروی عکس العمل جاده خنثی شود ، به جاده در قوس ، شیب عرضی می دهند
یعنی کنار خارجی جاده را از لبه داخلی آن بلندتر می سازند.

این برآمدگی را طوری انتخاب می کند که برآیند
دو نیروی F و P بر سطح جاده عمود باشد برای آنکه برآیند دو نیرو بر سطح جاده عمود باشد لازم است که زاویه
شیب عرضی با زاویه بین P و R برابر باشد ، در این صورت فرمول داریم .

h = dv²/R g

( d عرض جاده است ) این برآمدگی را دور( Deversیا Suerelevation ) می گویند .

برای آنکه این برآمدگی در جاده پله نسازد ، سعی می کنند آنرا به تدریج و به کمک قوس اتصال ایجاد کنند .

تعریف قوس اتصال : قوسی را که شعاع انحنای آن از بی نهایت ( در قسمت مستقیم جاده ) شروع می شود
و به R ( در قسمت قوس دایره ای ) می رسد قوس اتصال می گویند.

قوسهای اتصال در آغاز و پایان قوس دایره ای استفاده می شود و در حقیقت حد فاصل قسمت مستقیم
و دایره ای جاده اند . کلوتوئید ، سهمی درجه 3 و لمینیسکات،
از نمونه های منحنی های هستند که به عنوان قوسهای اتصال در راهسازی استفاده می شوند ولی امروزه،
کلوتوئید بیشتر از بقیه به کار گرفته می شود .

طبق تعریف ، کلوتوئید منحنی ای است که تغیرات انحنای برحسب طول قوس ثابت است.
یعنی هرچه طول قوس زیاد می شود انحنای آن بیشتر و در نتیجه شعاع انحنای آن کم می شود .

 

محاسبات قوس کلتوئید :

این قوس دارای دو پارامتر L طول کلوتوئید و R شعاع مینیمم کلوتوئید می باشد که آنرا پارامتر کلوتوئید می گویند.

A² = LR

فرمول محاسبه زاویه انحراف قوس کلوتوئید : ( τ = ( L / 2R) * ( 200/π

فرمول محاسبه زاویه انحراف جزئی ( زاویه چرخش ) : ( бi = ( L²/ 6LR)* (200/π

در روابط بالا زاویه انحراف قوس کلوتوئید سه برابر زاویه انحراف جزئی می باشد .

 

اجزای قوس کلوتوئید :

Δ شیف قوس ، IT طول مماس بر کلوتوئید ، Φ زاویه انحراف ، бزاویه چرخش.

د) قوس سرپانتین : این قوس معروف به قوس مارپیچی و نعل اسبی می باشد و از این نوع قوسها در مناطقی
که اختلاف ارتفاع زیادی دارند ( مناطق کوهستانی ) جهت صرفه جویی در هزینه ها و زمان استفاده خواهد شد.
ویژگی مهم این قوس این است که در یک فاصله کم اختلاف ارتفاع زیادی می پیماید.
قوس سرپانتین از دو قوس جانبی و یک قوس اصلی تشکیل شده است و قوسهای جانبی می توانند
به صورت قوس کلوتوئید یا قوس ساده یا خط راست می باشد .

2) قوس قائم : قوس قائم برای کاهش حجم عملیات خاکی در کارهای جاده سازی هنگامی که جاده از روی تپه
یا از روی کاسه ( مثل رودخانه ) عبور می کند طراحی می شود .

برای طراحی قوس قائم کارهای زیر انجام می گیرد .

الف ) رسم پروفیل طولی کل مسیر

ب ) دو خط پروژه در طرفین مسیر طراحی می شود

ج ) معادله قوس قائم را پیدا می کنند ( یک معادله سهمی درجه دو )

د ) با داشتن معادله قوس قائم فاصله افقی و ارتفاعی هر نقطه قابل محاسبه خواهد بود.

معادله قوس قائم : Z=((g2-g1)/2)*x²+g1x+Z0

 

4. پیاده کردن مسیر انتخابی بر روی زمین :

الف ) پیاده کردن قوس دایره ای با روش دو قطبی ( تقاطع ) :

این عمل هنگامی انجام می شود که کار اندازه گیری طول مشکل باشد . در این روش به دو دستگاه تئودولیت،
دو نقشه بردار و یک کمک نقشه بردار نیاز است . زاویه انحراف از ایستگاه A برابر Φ است و در این ایستگاه
صفر تئودولیت به I بسته می شود .

زاویه انحراف در ایستگاه B ، α و برابر است با : α=360ْ-(ө/2)+Φ

در این ایستگاه نیز تئودولیت به I صفر می شود . دو نقشه بردار در ایستگاه های مستقر می شود
و با دو دستگاه تئودولیت زوایای A و B را پس از صفر کردن به سمت نقطه I به ترتیب به تئودولیت می بندند.

پس از این کار هر دو به کمک نقشه بردار علامت می دهند به نحوی که در یک وضعیت ، هر دو نقشه بردار ژالن
را روی محور دیدگانی دوربین رویت کنند . دراین حالت نقطه M روی قوس دایره ای قرار دارد.
حسن این روش در این است که اندازه گیری فواصل نیازی نیست.
ضمنا خطاهای مربوط به انتخاب وتر به جای قوس داخل نمی شود.

 

ب) پیاده کردن قوسهای اتصال یا کلوتوئید :

روش پیاده کردن قوس :

  • به کمک متر با استفاده از رابطه ( IT=(R+∆)Tan(ө/2)+(L/2 طول مماس را محاسبه و محل نقطه T را
    در زمین مشخص می کنیم سپس با انتخاب مقادیر مختلف برای مقادیر X از فرمول Y استخراج و در جدول
    مربوطه وارد می کنیم.
  • به کمک زاویه چرخش – پس از محاسبه زوایا چرخش ، طبق فرمول б=φ/3 ، صفر لمب تئودولیت در امتداد
    طول مماس بر کلوتوئید قرار می گیرد. و زوایا چرخش نسبت به این امتداد به تئودولیت بسته می شود و با
    جدا کردن فاصله ها از نقطه قبلی ، نقاط مختلف قوس پیاده می شود .

پیاده کردن قسمت دایره ای قوس:

مقدار زاویه انحراف طبق فرمول φi =( Li / 2R ) * 200/п محاسبه می شود در این رابطه L طول اختیاری است
که معمولا 20 تا 30 متر در نظر گرفته می شود .

پیاده کردن قسمت دوم قوس اتصال :

به طور کلی این قسمت قرینه قسمت اول قوس اتصال است . بنابراین ، لازم است عناصر مربوط را محاسبه
و از نقطه انتهایی قوس را پیاده کنیم .

ﻫ ) پیاده کردن قوس قائم :

منظور از پیاده کردن قوس قائم آن است که نقاط مختلف مسیر را میخ کوبی و ارتفاع قوس را در آن نقاط محاسبه کنیم
و بعدا به کمک دستگاهی ترازیابی ارتفاع این نقاط را بروی زمین مشخص سازند .

 

5. تهیه نیمرخ طولی و عرضی از مسیر :

در نقشه برداری مسیر، نیمرخ طولی یا پروفیلی عبارت است از نمودار ترسیمی تغییرات ارتفاعی زمین در امتداد مسیر است.
به تعبیر دیگر می توان گفت فصل مشترک صفحه قائم مار بر مسیر با قسمت مرئی زمین را نیمرخ طولی می گویند .

نیمرخ عرضی یا پروفیل عرضی عبارت است از نمودار ترسیمی تغییرات ارتفاعی زمین در امتداد عمود بر محور مسیر
و به یک فاصله معین در دو طرف آن است.

به تعبیر دیگر فصل مشترک سطح خارجی زمین با صفحه قائمی که عمود
بر محور مسیر است تشکیل نیمرخ عرضی را می دهد .

از نظر کلی می توان گفت که پلان، نیمرخ طولی و نیمرخ عرضی به ترتیب تصاویر یک مسیر بر صفحه افقی
صفحه قائم و صفحه نیمرخ است .

روش تهیه نیمرخهای طولی :

نیمرخهای طولی را به دو روش می توان تهیه کرد یکی به کمک اندازه گیری های زمینی و دیگری با استفاده از
منحنی های میزان در نقشه های توپوگرافی .

 

 

الف )تهیه نیمرخ طولی با استفاده از اندازه گیری های زمینی :

مراحل کار در این روش در دو مرحله عملیات زمینی و عملیات دفتری خلاصه می شود. عملیات زمینی شامل
میخ کوبی مسیر، اندازه گیری فواصل طولی و ترازیابی نقاط است و عملیات دفتری در محاسبه نقاط برداشتی
و ترسیم نمودار خلاصه می شود .

  • میخ کوبی مسیر :

ابتدا لازم است مسیر مورد نظر ( که ممکن است خط مستقیم ، شکسته ، منحنی و یا ترکیبی از آنها باشد )
در روی زمین پیاده شود.

پس از پیاده شدن مسیر در طول مسیر به فواصل معین ( هر 20 تا 50 متر ) یک میخ کوبیده می شود-
فواصل بین میخ ها به شکل ظاهری زمین – نوع عملیات ساختمانی و دقت کار بستگی دارد.

در نقشه برداری مسیر مناطق کوهستانی فاصله ها کوتاه تر و در مناطق مسطح این فاصله ها بلندتر انتخاب می شوند، علاوه
بر آن در نقاطی از مسیر که تغییر شیب در زمین وجود دارد و یا مسیر به یکی از عوارض نظیر راه ، کانال آب و …
برخورد می کند نیز به نحوی علامت گذاری می شود ( این نقاط را نقاط اجباری می نامند .)

 

  • اندازه گیری فواصل طولی :

نقشه برداری مسیر فاصله افقی بین دو میخ یا علامت متوالی اندازه گیری و یادداشت می شود و حتی برای دقت
بیشتر و جلوگیری از بروز اشتباه این اندازه گیری به صورت رفت و برگشت انجام می شود.

 

  • ترازیابی بین نقاط :

ارتفاع زمین طبیعی در کنار هر یک از نقاط میخ کوبی شده در نقشه برداری مسیر با ترازیابی مستقیم و به شیوه
پیمایشی و یا ترکیبی انجام می شود . قرائت های مربوط به ترازیابی در جدول مخصوص ثبت می شود.

در عمل کوشش می شود نقاطی را که به عنوان نقطه انتهای ترازیابی شعاعی ( نقاط تعویضی ) انتخاب می شوند
نقاط مشخص و معلومی از نظر عارضه زمینی باشد.

در ضمن چنانکه در منطقه و یا در نزدیکی آن بنچ مارک و یا نقطه ارتفاعی معلومی قرار داشته باشد بهتر است
ترازیابی از این نقطه شروع کنند و در صورت امکان به نقطه ارتفاع معلوم دیگری ببندند.

در این غیر این حالت ارتفاع نقطه شروع را به طور قراردادی تعیین می کنند و برای کنترل ، کار ترازیابی را به صورت
رفت و برگشت انجام می دهند . اگر مسیر طولانی باشد می توانیم کار را به صورت مقطعی ( هر 3 تا 5 کیلو متر) انجام داد .

برای نقاط کوهستانی از ترازیابی مثلثاتی می توان استفاده کرد هر چند که دارای دقت کافی نیست.

 

  • ترسیم :

برای نشان دادن وضعیت ارتفاعی نقاط برداشتی در نقشه برداری مسیر، از نواری از کالک یا کاغذ میلیمتری
استفاده می شود، روی این نوار دو محور متعامد OX و OY رسم می شود . محور OX در راستای طول نوار
و برای فواصل طولی و محور OYبرای فواصل ارتفاعی در نظر گرفته می شود.

نقطه ای در نزدیکی حاشیه پایین از چپ نوار به عنوان مبدا مختصات انتخاب می شود X هر نقطه عبارت است
از فاصله آن نقطه تا مبدا مسیر و Y آن اختلاف ارتفاع آن نقطه نسبت به یک مبدا ارتفاعی فرضی است
( این مبدا معمولا کمترین ارتفاع مسیر است که با رقم صحیحی از متر یا مضربی از متر گرد شده است ).

چون اختلاف ارتفاعات در مقایسه با فواصل طولی بسیار کم است برای بهتر نشان دادن وضعیت ارتفاعی نقاط
مختلف مسیر معمولا مقیاس ارتفاعی را ده مرتبه بزرگتر مقیاس طولی تعیین می کنند.

برای استفاده بهتر و بیشتر از نیمرخهای طولی در نقشه برداری مسیر اولا کروکی نمای افقی ( پلان ) مسیر را در
گوشه ای از کاغذ ترسیم می کنند و ثانیا در زیر نمودار جدولی ترسیم می کنند و خصوصیات نقاط برداشتی را به
ترتیب زیر در مقابل هر نقطه می نویسند .

  1. شماره نقطه
  2. کیلومتراژ ( فاصله نقطه از مبدا مسیر )
  3. ارتفاع نقاط
  4. شیب زمین بین دو نقطه متوالی
  5. وضعیت زمین
  6. ارتفاع خط پروژه

ب ) رسم نیمرخ طولی به کمک تراز ( منحنی های میزان ) :

هنگام طرح ریزی مقدماتی در مراحل اولیه کار از نقشه توپوگرافی برای تهیه نیمرخ طولی استفاده می شود.
نحوه انجام کار به شرح زیر است .

ابتدا با استفاده نقاط مشخص ، مسیر مورد نظر را در روی نقشه توپوگرافی ترسیم و محل برخورد این خط
با خطوط تراز تعیین می شود.
فاصله این نقاط از یکدیگر ، موقعیت مسطحاتی و مقادیر عددی ارتفاعات هر یک از خطوط تراز، موقعیت ارتفاعی
آنها را تعیین می کند.

پس از یافتن مختصات این نقاط به طریق ذکر شده می توان مشابه روش پیشین نسبت به ترسیم نیمرخ اقدام کرد.
لازم به یادآوری است که به علت پایین بودن دقت کار در این روش فقط در مراحلی مقدماتی کار و نیز برای
تخمین حجم عملیات از آن استفاده می شود .

  • روش تهیه نیمرخ عرضی :

برای تهیه طرحهای عمرانی در نقشه برداری مسیر مربوط به عملیات آبرسانی و خطوط انتقال نیرو نیمرخ طولی کفایت می کند
ولی در طرحهای اجرایی راهسازی این نیمرخ به تنهای جوابگوی اطلاعات مورد نیاز مربوط به وضعیت
زمین زیرا که یکی از اساسی ترین مربوط به طرح هندسی راه مسئله تعیین و براورد حجم عملیات خاکی است.

و این مسئله از طریق نیمرخ طولی به تنهایی قابل حل نیست . لذا در این گونه موارد علاوه بر نیمرخ طولی
یک نیمرخ عرضی نیز از هر یک از نقاط مسیر تهیه می کنند.

تا هم بتوانند به بررسی بیشتر وضعیت ارتفاعی زمین در عرض منطقه بپردازند و هم راه را برای براورد حجم
عملیات خاکی و انتخاب بهترین خط پروژه هموار سازند.

نیمرخهای عرضی معمولا در آبروها ، قوسها ، پارکینگها ، نقاط شروع و پایان قوس و نقاط برخورد خط پروژه و
زمین طبیعی برداشت می شوند.

در هریک از این نقاط خط فرضی عمود محور را به کمک دوربین یا گونیای مساحی و یا به طور تخمینی پیاده می کنیم
و در دو طرف آن تا فاصله معینی ( 30 تا 50 ) متر نقاط تغییر شیب و شکستگیها را برداشت می کنند.

یعنی فاصله افقی و اختلاف ارتفاع این نقاط را نسبت به نقاط مرکزی محور مسیر اندازه گیری و یادداشت می کنند .

طراحی خط پروژه :

بعد از محاسبه و رسم پروفیل طولی که در حقیقت یک برش عمودی از شکل طبیعی زمین می باشد که دارای عوارض
بسیار و شیب های تند و غیر یکنواخت است که غیر قابل عبور برای وسایل نقلیه می باشد.

برای حل این مشکل از یکسری خطوط منکسر استفاده می کنیم که میزان بسیاری تغییرات عوارضی را تقلیل می دهد
و یک فرم هندسی و قابل محاسبه ای را برای پدید می آورند که طراحی آن بزرگترین نقش اقتصادی را در هزینه احداث
راه ایفا خواهد نمود .

نکات مهمی که در طراحی خط پروژه در نقشه برداری مسیر باید رعایت شوند :

  • بین سطوح خاکبرداری و خاکریزی تقریبا تعادل برقرار شود
  • شیب پروفیل طولی نباید از حد مجاز طرح تجاوز کند .
  • از شیب های زیاد درطولهای بلند استفاده نشود
  • حداقل شیب طولی در زمینهای همسطح باید رعایت شود .
  • در زمینهای مسطح خط پروژه بالاتر از سطح زمین باید طراحی شود .
  • در محل پلها و آبروها باید ارتفاع خاکریز به اندازه کافی در نظر گرفته شود .
  • از میزان شیب دو قوس های افقی کاسته شود .

 

شرح کار عملیات نقشه برداری مسیر در سر زمین :

ابتدا مسیر مورد نظر در SDR طراحی کرده و برای پیاده کردن آن در صحرا از زوایای که می توان پس از استقرار
روی هر کدام از ایستگاه های S1 و S2 و صفرصفر کردن به دیگری و بستن زوایای تقاطع نقطه را پیاده کرد.

پرینت گرفته و مختصات نقاط و همچنین شماره و کیلومتراژ آنها ثبت شده است را در اختیار ژالون گیر قرار دادیم.

بعد از این مرحله به سر زمین رفته و دوربین را در ایستگاه های S1 و S2 مستقر کردیم و بعد از استقرار هر یک را
به ایستگاه دیگر صفرصفر کرده و زاویه اولین نقطه شروع مسیر را به دوربین بستیم.

نقشه برداری مسیر ابتدا شخصی که در پشت دوربین S1 قرار گرفته بود با علامت دادن به ژالون گیر ، ژالون را
در امتداد تار قائم دوربین قرار داده و سپس شخص دیگری که در پشت دوربین S2 قرار دارد با علامت دادن به
ژالون گیر او را هدایت کرده تا ( در حالی که در راستای دوربین S1 است ) در امتداد تار قائم دوربین S2 قرار گیرد.

سپس بار دیگر توسط دوربین S1 کنترل می شد و در صورتی که از آن امتداد خارج نشده باشد با بالا بردن
هر دو دست و تکان دادن آن، نقطه مورد نظر را تایید می کرد.

سپس ژالون گیر با نوشتن مشخصات آن نقطه ( مانند کیلومتراژ و شماره نقطه ) بروی پیکه آنرا در محل تعیین شده می کوبید.

آنرا با سنگ چین کردن و رنگ زدن مشخص می کرد بعد از کوبیدن نقطه اول به همین ترتیب نقاط
بعدی با بستن زاویه مربوط به هر نقطه به دوربین و هدایت کردن ژالون گیر پیاده می شود.

سپس مسیری را که توسط کوبیدن پیکه پیاده شده توسط ریختن گچ در طول کل مسیر مشخص کردیم و در روز بعد
با کمک ترازیابی مستقیم از ایستگاه S3 ترازیابی کرده و ارتفاع به اولین پیکه مسیر رسانده و از آن پیکه به بعد عمود
برمسیر و به فواصل 12.5 متری از آکس، دو طرف مسیر را ترازیابی کردیم.

لازم بذکر است که جاهایی که زمین دارای شکستگی بود مانند آبریز نقاط شکستگی زمین نیز ترازیابی
کردیم و ترازیابی را به ایستگاه S2 جهت برآورد و سرشکن کردن خطا بستیم .